چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟
شنبه 8 بهمن 1390 10:57 ق.ظنوع مطلب :روانشناسی كودك و نوجوان ،روانشناسی ازدواج ،
شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمیترین مفهوم بشری یاد كنیم و حتی ممكن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم كه بشود آنها را عشق تلقی كرد.
عشق از آن واژههایی است كه ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن كردهاند. یكی از مباحثی كه با عشق مطرح میشود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یكی میدانند، ولی به نظر میرسد كه عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا كه ما خیلیها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلیها هم هستند كه نسبت به آنها كشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل میتوانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.
اصغر فروعالدینعدل، دكترای روانشناسی و خانوادهدرمانگر در این باره میگوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است كه اگر انسان تجربهاش كرده باشد، آن را دوست دارد. انسانها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت میبرند، چرا كه هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یك پدیده ناسالم میدانند و فكر میكنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت كه هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسانها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی میرهاند، چرا كه تنهایی احساس ناامنی به ما میدهد، ولی با كسی بودن و حتی فكر با كسی بودن به ما آرامش میدهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیازهای عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد میكشاند.
عدل میافزاید:
بخش روانی انسان از تفكر و هیجان و رفتار تشكیل شده است و در عشق این سه با هم به شكل پیچیدهای تركیب شدهاند و كار میكنند. هم جنبههای شناختی و فكری و هم جنبههای هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر میكند و زندگی ما را تحتتاثیر قرار میدهد.
ما وقتی میتوانیم عاشق شویم كه با احساسهای خودشیفتگی و خودفریفتگیمان كنار بیاییم و بر آنها غلبه كنیم تا بتوانیم به كسی فكر كنیم و او را وارد زندگی خود كنیم. اگر میخواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی كنیم. انسانی كه میتواند تنها زندگی كند و با تنهایی خود كنار بیاید، بهتر میتواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر كسی تنهایی برایش یك فاجعه باشد، ممكن است در رابطه عاشقانهای ناسالم وارد شود.
دكتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمانها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود میداند. در این تعریف عشق فراتر از انسانها رفته و ممكن است انسان عاشق یك آرمان یا عقیده باشد.
جنبههای جذابیت
وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن میشود یعنی دو نفر به طرف هم جذب میشوند. جذب افراد به هم دارای جنبههایی است كه هر چه در انسانها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
عدل این جنبهها را اینگونه میشمرد:
اول، جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند كه این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممكن است فردی كه زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسانها به افرادی كه برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون اینكه اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگیهای مثبتتری را نسبت میدهند و بیشتر به سمت آنها جذب میشوند.
دوم، مجاورت: انسانهایی كه در یك منطقه زندگی میكنند، احتمال اینكه به هم علاقهمند شوند بیشتر است. اشتراك در محل زندگی، محل تحصیل، محل كار با تعداد دیدارها و برخوردها و امكان علاقهمند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحتتاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبههای جذابیت محسوب میشود.
سوم، شباهت: هرچه انسانها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهتهای زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبههای دیگری نیز نظیر باكفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی كردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارتهای شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم میتواند در جذابیتتاثیر داشته باشد.
چند نكته راجع به عشق
عشق ویژگیهایی دارد كه در همه مشترك است و به قول دكتر عدل این ویژگیها عبارتند از:
1ـ دلبستگی و نیاز به یكدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).
2ـ اهمیت داشتن (حاضرم هر كاری برایش انجام دهم).
3 ـ ایجاد تحمل برای خطاهای یكدیگر (با این كه از كارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را میبخشم).
4ـ اعتماد و امنیت بهطوری كه میتواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او میگویم و در كنارش احساس امنیت میكنم).
به گفته این روانشناس، اینها ویژگیهایی است كه وقتی عاشق میشویم در ما ایجاد میشود. اما به غیر از این ویژگیها عاشق شدن در ما احساسهای مثبت و منفی نیز ایجاد میكند كه میتوان احساسهای مثبت را مانند شادی و شور و نشاط كه معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق میافتد، تجربه كرد و احساسهای منفی نیز مثل دلتنگی و بیقراری و عدم تمركز بر كار و درس و... گاهی نیز احساسهای دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت كه بیشتر در زنها پیش میآید اتفاق میافتند.
عدل میگوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشكال به هم ابراز میكنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداشها و كارهایی كه برای هم میكنند، حمایتهای عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال كارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری كه ما از عشق داریم، میتوانیم با این خطرات نیز مواجه شویم كه شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل كردن رابطه به یك درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاریهای طرف مقابل میشود.
عشقهای ناسالم
دكتر عدل اظهار میكند كه بیشتر عشقها ناسالم است. به دلیل اینكه بیشتر آدمها گرهها و كمبودهایی در درون خود دارند كه باعث افتادن آنها در روابط ناسالم میشود.
در عشقهای ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشقهای زودهنگام و شدت یافته معمولا مشكل ایجاد میكنند.
فردی كه فكر میكند اگر معشوق كسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشقهای ناسالم میشود.
فردی كه به طرف مقابلش حكم میكند كه تو باید فقط عاشق من باشی و نمیتوانی حتی به اشیا یا فعالیتهای خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد كرد.
عدل همچنین ادامه میدهد: عشق بیقید و شرط به طوری كه (هر كاری كردم باید مرا دوست داشته باشی)، عكسالعملهای تند در مواقعی كه با عدم عشق متقابل روبهرو میشویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری كه فرد به یك نفر اكتفا نكند، ناتوانی در عشق ورزیدن بهطوری كه فرد بهرغم داشتن عشق نتواند آن را به شكل مناسب ابراز كند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفكر كه من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت كه (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودكشی و... خواسته من به خواستههای تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهمترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشقهای ناسالم است.
این روانشناس، ریشه عشقهای ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان میداند و اضافه میكند: وقتی نیازهای ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت كافی ندیده باشیم، بهطور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو میكنیم و میخواهیم كمبودها و معایبی كه در روابط با والدینمان داشتهایم، در روابط عاشقانه خود جبران كنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یك اتفاق است كه بین كودك و مراقب مستقیمش كه معمولا مادر است، میافتد. این دلبستگی میتواند به اشكال مختلف باشد و نسبت به شكل آن در ما مشكلاتی ایجاد كند یا باعث رشد ما شود.
عدل انواع دلبستگی را اینگونه توضیح میدهد:
دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا میكنیم كه محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیازهای عاطفی كودك خود را ارضا میكنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا 2 سالگی به تمام نیازها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شكل پاسخ به نیازها متفاوت میشود) در این حالت ما در بزرگسالی بهطور مناسبی وارد روابط میشویم، چرا كه با والدین خود مشكلی در زمینه دلبستگی نداریم.
دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بیاعتنا و عیبجو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شك و تردید به محبت و احساس افراد میشویم، چرا كه همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشكوك بودهایم.
دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیشبینی و غیرمنصف باشند، احساسهای شدید كه در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل میشود.
هرگونه مشكلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر میگذارد. اگر كسی در ارتباط عاشقانهاش دچار مشكل است،باید ارتباطش را با والدینش در كودكی و بزرگسالی بررسی كند و مشكلات را حل كند، حتی گاهی نیاز به رواندرمانی و بررسی گرههای روحی در خردسالی لازم میشود كه باید از یك متخصص كمك گرفت.
باورهای غلط و عشقهای بیسرانجام
دكتر عدل میگوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فكر میكنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند كه باعث بروز مشكل در روابط آنها میشود كه برخی آنها عبارتند از:
1ـ عشق حقیقی بر همه چیز فائق میآید. (عشق كه باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را میتوان حل كرد).
2ـ عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
3ـ عشق فقط یك بار. (فقط یك فرد وجود دارد كه نیمه گمشده من است و اگر رابطهام با معشوقم به هم بخورد دیگر كسی نیست كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم).
4ـ معشوق مسوول برآورده كردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف كند و باید جای همه كس را برایم در زندگی پر كند، بهطوری كه من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).
5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است.
این روانشناس میگوید: برخی عشقها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یكطرفه. عاشق تواناییهای بالقوه شدن (فردی كه با هوش است ولی بیكار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای كمك به آنها مثل یك فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یك طرفه از یك فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترك)، انتخاب براساس كمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطههای قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق كسی شدن كه در كشور دیگری زندگی میكند)، این عشقها به احتمال زیاد به سرانجام نمیرسند و افراد را دچار مشكلات متعددی در روابط و زندگی میكنند.
وقتی به عشق فكر میكنیم همیشه داستانهای زیبا و افسانههای عاشقانه به یادمان میآید، اما باید به یاد داشته باشیم كه عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلمها و داستانها متفاوت است و ممكن است گاهی زندگی ما را بسیار لذتبخش یا بسیار زجرآور كند، پس كمی آهستهتر و محتاطتر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: عاشق شدن ، عشق ، چگونه عاشق شویم ، روانشناسی عشق ،
عشق یک طرفه ؟!
شنبه 1 بهمن 1390 02:23 ق.ظنوع مطلب :روانشناسی خانواده ،روانشناسی ازدواج ،
یادتان نرود برای شما كه آینده تان را در گرو زندگی مشترک با او قرار داده
اید، مورد توجه قرار گرفتن و دوست داشته شدن یك حق طبیعی است. برای اینكه
او را هم درگیر یك عشق واقعی كنید و برای نشان دادن حس واقعی آمادهاش
كنید، راههای زیادی وجود دارد؛ بهتر است قبل از ناامید شدن این راهها را
امتحان كنید و بعد در مورد او و ارتباطتان قضاوت كنید.
آنقدر دوستش دارید كه دل كندن از این رابطه برایتان اگر محال نباشد،
لااقل زیادی سخت است؟ از همان روز که به خواستگاری تان آمده و رسما نامزد
شما شده، برای ساختن این رابطه هر كاری كردهاید اما باز هم همه چیز آنطور
كه میخواهید پیش نمیرود؟ احساس میكنید با وجود تمام علاقهای كه به او
دارید، چندان دوستتان ندارد یا اینكه سرنوشت این رابطه برایش آنقدرها هم
مهم نیست و گاهی به خودتان می گویید شاید همین روزها از ازدواج با شما
منصرف شود؟ یادتان نرود برای شما كه آینده تان را در گرو زندگی مشترک با او
قرار داده اید، مورد توجه قرار گرفتن و دوست داشته شدن یك حق طبیعی است.
برای اینكه او را هم درگیر یك عشق واقعی كنید و برای نشان دادن حس واقعی آمادهاش كنید، راههای زیادی وجود دارد؛ بهتر است قبل از ناامید شدن این راهها را امتحان كنید و بعد در مورد او و ارتباطتان قضاوت كنید. با هم بخندید نامزدتان را در تفریحات و فعالیتهایتان دخیل كنید و اگر هم موفق نمیشوید، خودتان زحمت وارد شدن به تفریحات او را بكشید. مثلا از او بپرسید كه امروز دوست دارد وقتش را چطور بگذراند؟ اگر میخواهد یك مسابقه مهم فوتبال را ببیند با او همراه شوید یا اگر هوس دیدن یك فیلم را كرده با هم به سینما بروید. اگر بخواهید خودتان مشغول كارهایتان باشید و او هم درگیر كارهای خودش، فاصله شما از این چیزی كه هست بیشتر خواهد شد. سعی كنید علائق مشتركتان را پررنگتر كنید. اگر شما 2 آدم كاملا متفاوت با علائق و فعالیتهای متفاوت باشید، هرگز نمیتوانید آنطور كه میخواهید به دنیای یكدیگر وارد شوید.
خودتان را قربانی نكنید به این بهانه كه میخواهید یك رابطه دوطرفه بسازید خود را بنده نامزدتان نكنید. فكر نكنید با امتیاز دادنهای بیوقفه، او به این رابطه تكیه خواهد كرد و شما همه كس او خواهید شد. شما قرار است شریک زندگی او باشید نه کسی که همه مشکلاتش را تحمل میکند و شکایتی هم نمی کند. شخصیت و استقلال خودتان را حفظ كنید. هیچ مردی از اینكه وقتش را با یك زن منفعل بگذراند احساس خوشبختی نمیكند. پس سعی كنید واقعا یك رابطه دو طرفه بسازید نه اینكه با چشم گفتن همیشگی بخواهید دل او را به دست بیاورید.
سعی كنید تا آنجا كه میتوانید در دسترش باشید اما این حق شماست كه چنین انتظاری را از او هم داشته باشید. اگر میبینید كه او تمایلی به این موضوع نشان نمیدهد، یكدفعه همه چیز را به هم نریزید بلكه سعی كنید با زیركی تعادلی در این بدهبستانها بهوجود بیاورید البته یادتان نرود كه قبل از قضاوت كردن باید نگاهی به شرایط او هم بیندازید. ممكن است اینكه او وقت زیادی را برای بیرون رفتن با شما اختصاص نمیدهد برایتان نشانه بیعلاقگیاش به شما باشد اما شاید هم شرایط كاری او در این روزها به شكلی است كه واقعا نمیتواند بیشتر از این شما را ببیند. به اطرافیانش گره بخورید سعی كنید در دوره نامزدی بیشتر به زندگی خصوصیاش وارد شوید.
اینکه هنوز رسما ازدواج نکرده اید را بهانه نکنید چراکه نامزدی باید زمان تکمیل شناخت شما باشد. دوستانش را ببینید و تلاش كنید كه به جمعشان وارد شوید. هر چه بیشتر خودتان را در زندگی او جا دهید، نزدیكی شما به یكدیگر بیشتر خواهد شد. گاهی هم او را به جمع دوستانتان بیاورید یا وقتی كه میخواهید با خواهرتان و همسرش برای شام بیرون بروید او و یكی از اعضای خانواده یا دوست صمیمیاش را هم با خود همراه كنید. اجازه دهید كه بخشی از زندگی روزانه او باشید اما طوری رفتار نكنید كه از اصرارهای شما خسته و عصبی شود. در ضمن شما باید در مورد خاطرههای تلخ و شیرینش، آدمهایی كه دوستشان دارد یا از آنها بیزار است و... هم اطلاعات دقیقی داشته باشید تا بتوانید در موقعیتهای مختلف واكنشهایش را حدس بزنید و خودتان هم بهترین همراه برای هر حال و هوایش بشوید. به خاطراتش وارد شوید سعی كنید، تجربههای مشتركی داشته باشید.
به یك محل جدید بروید و یك پیك نیك خوب را تجربه كنید. یك ورزش 2 نفره انتخاب كنید یا اینكه قرار یك پیاده روی هر روزه را با هم بگذارید. سعی كنید بخشی از حافظه او شوید و برایش تداعیكننده شرایط یا مكانهایی باشید كه همیشه با هم تجربهشان میكنید. با هم به كنسرتهای موسیقی بروید و آلبومهای جدید را تجربه كنید. با این كار شما كم كم بخشی از خاطره شنیداری او هم میشوید. شاید ابتدا او شما را درگیر همه قرارها و تفریحاتش نكند اما به مرور میل او به حضور شما بیشتر خواهد شد و زمانی كه لذت واقعی این تجربههای مشترك را حس كرد، بودن با شما برایش ارزش بیشتری خواهد داشت. هفته ای فقط یك تغییر به نامزدتان در این رابطه مسئولیتهایی بدهید. همانطور كه خودتان همه هوش و حواستان به او و آرامشش است، باید انتظارهایی هم داشته باشید. اگر ازدواج كردهاید او را در مسئولیتهای خانه سهیم كرده و سعی كنید در مورد تصمیمگیریهای اقتصادی و برنامهریزیهای آینده، خودتان را وارد میدان تصمیمگیریاش بكنید.
اگر هم نامزد هستید و میبینید كه مرد آیندهتان زیاده از حد از شما فاصله میگیرد، از او بخواهید كه گاهی دنبالتان بیاید، در مورد بعضی كارها و موضوعات برایتان تحقیق كند یا نظرش را در مورد كارهایی كه میخواهید انجام دهید بپرسید و وادارش كنید كه فكرش درگیر فعالیتهای شما و آیندهتان شود. باز هم باید تاكید كنیم كه در سهیم كردن او اغراق نكرده و فكر نكنید یك روزه باید همه چیز تغییر كند. اگر شما هر هفته یك تغییر كوچك هم در این رابطه بهوجود بیاورید یك برنده واقعی هستید. به او بگویید كه چه انتظاراتی از او و این رابطه دارید. سعی كنید بدون دعوا و گلایههای همیشگی، خودتان را به او بشناسانید. هیچ وقت محبتش را رد نكنید. اگر پیشنهاد یك شام بیرون را میدهد نه نگویید و نخواهید با مراعات كردنهای بیهوده فاصله خودتان با او را بیشتر كنید. از او بخواهید كه مثل شما به فكر برنامهریزیهای مشتركتان باشد یا اینكه گاهی به شیوهای كه دوست دارید و برایش توضیح دادهاید به شما محبت كند. با دنیای هم آشنا شوید دورههای مشاوره 2 نفره را تجربه كنید.
با مطرح كردن خواستهها و احساساتتان در كنار هم و در مقابل یك متخصص بیطرف هم یكدیگر را بیشتر بشناسید و هم با دنیای واقعی زنان و مردان هم آشنا شوید. شاید بد نباشد گاهی در كلاسها و همایشهای رایگانی كه برای زوج درمانی برگزار میشود هم شركت كنید و با یاد گرفتن فوت و فن گفتوگو با همسر یا نامزدتان، از این فاصلهای كه میان شما ایجاد شده كم كنید. یا رومی روم؛ یا زنگی زنگ نامزدی یک مرحله حساس از زندگی شماست. مرحله ای که در آن نمی توانید به بهانه های کوچک همه چیز را از بین ببرید و نباید هم دلایل بزرگی که به شما خطر یک زندگی ناموفق را گوشزد می کنند نادیده بگیرید. اگر برای ترككردن این رابطه آماده نیستید پس باید راهی برای درست كردنش پیدا كنید.
به نامزدتان بگویید كه چه رفتارهایی باعث آزرده شدنتان میشود، چه انتظاراتی از او دارید و حتی اگر واقعا از این فاصله نگران هستید، نگرانیتان را با او درمان بگذارید و بگویید كه نمیتوانید آنطور كه میخواهید به سرنوشت این رابطه امیدوار باشید. شاید همسر یا نامزدتان نداند كه چطور میتواند به شما نزدیكتر شود، پس با گفتوگو دوستی میانتان را عمیقتر كنید اما شاید او واقعا میلی به بهتر كردن این رابطه نداشته باشد. اگر شفاف با هم در مورد آینده و احساستان حرف بزنید شاید بتوانید تصمیم منطقیتری بگیرید و بدانید كه شكاف میان شما 2 نفر پر شدنی است یا اینكه بیش از آنچه فكر میكنید رابطهتان از دست رفته است.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:شنبه 1 بهمن 1390 | نظرات()
برچسب ها: عشق یک طرفه ، عشق ، روانشناسی عشق یک طرفه ،
ایده های اشتباه در ازدواج
دوشنبه 7 آذر 1390 04:05 ب.ظنوع مطلب :روانشناسی ازدواج ،
در زندگی که ما انسانها میکنیم شاید تصوراتی اشتباه از زندگی مشترک داشته باشیم و یا دلایلی اشتباه برای زندگی مشترک خود بیاوریم.
در اینجا به بررسی اینگونه موارد میپردازیم
1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:
وقتی وضعیت در خانهی پدری، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب میشود.
تعجبی
ندارد که خیلیها این راه گریز را انتخاب میکنند؛ اما بهطور معمول، این
مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه میاندازد. یکی دو سال دیگر
در خانهی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج،
تن به تاهل دهید، چون آن وقت ممکن است شریک زندگیتان تا آخر عمر سبب رنجش
و آزار شما گردد
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به طور واقعی، همسر آیندهی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سالهای آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.
3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:
اگر شما شیفتهی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمیکنید، این ملاک مناسبی نمیباشد.
ایدهی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفهی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، بهطور یقین، عقلانی نیست و اشتباه میباشد.
گاهی انگیزهی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلهای اقتصادی و اجتماعی و دلیلهای دیگر است.
برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را میپذیرد. چنین انگیزههایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی میرود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه میسازد.
5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:
هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک میشود که دو نفر که با هم ازدواج کردهاند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کردهاند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.
6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا میشود:
بهطور معمول، اینگونه ازدواجها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایهای برای یک رابطهی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، بهطور مسلم رابطهی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد.
گاهی انگیزهی اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود.
برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامهی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرسهای متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت میگیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا میباشد.
8- ازدواج به دلیل عشق سطحی و زودگذر:
گاهی دو نفر، چنان علاقهای به یکدیگر پیدا میکنند که گمان میبرند به راستی، عاشق هم هستند. وقتی هیجان با سرعت چشمگیری در رابطهها پیش برود، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود، پیش نمیرود؛ زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشته است.صراحت، صداقت و اعتمادی که لازمهی یک رابطهی محکم است، احتیاج به زمان دارد. یک آشنایی سریع، هر چهقدر هم که هیجانآور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار میآورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی، اشتباه میشود. به همین دلیل، ازدواجهایی که در کوتاهمدت اتفاق میافتند، ممکن است خطرهایی را به دنبال خواهند داشت.
بدون شک، یکی از مهمترین عاملهای تحریک کننده برای ازدواج، این است که فرد، خود را پدر یا مادر ببیند و دوست داشته باشد که صاحب فرزندی شود؛ اما آیا به این موضوع آگاهی دارید که قادر هستید از لحاظ تربیتی، عاطفی، اخلاقی و مادی، شرایطی را برای هرچه بهتر تربیت شدن فرزندتان فراهم کنید؟ بیشک روزگار سپری میشود؛ بچهها بزرگ میشوند؛ ازدواج میکنند و به دنبال زندگی خویش میروند.آنگاه است که احساس میکنید باز شما هستید و تنهایی. پس فردی را انتخاب کنید که فقط در فکر این نباشید که با او صاحب فرزند شوید؛ بلکه شخصی باشد که در تمام مراحل زندگی، پا به پای شما، گام بردارد و مونس و همدم واقعیتان باشد.
10- ازدواج فقط به دلیل پایان دادن به دوران نامزدی:
دوران نامزدی دستکم، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم میآورد. تعدادی از افراد در این دوران، متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل میشوند یا در این دوران، متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر میشوند؛ اما با وجود آگاهی به این مسائل، بنا به دلیلهای فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بیآبرویی و از دست دادن حیثیت خود، قلمداد میکنند، تن به ازدواج میدهند.
چنین تجربههایی در زندگی مشترک، بسیار بحرانزا بوده و احتمال جدایی آنان قابل پیشبینی است.
11- ازدواج فقط به دلیل زیبایی ظاهری:
اهمیت جذابیت جسمانی، به عنوان یک عامل مهم در دوستیها و مناسبهای اجتماعی، غیرقابل انکار است. به نظر میرسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیدهتر و ویژگیهای شخصیتی زیباتری هم داشته باشند. به خاطر چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران، مجذوب جذابیت جسمانی هم میشوند، زمانی که اهمیت این عامل در معیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک، بدون توجه به عاملهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ میشود، ضریب خطرپذیری چنین ازدواجهایی نیز به طور طبیعی، بالا خواهد رفت.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: ایده های اشتباه در ازدواج ، ازدواج ، روانشناسی ازدواج ، ازدواج ناموفق ، ازدواج موفق ، دلایل ازدواج ،