ایده های اشتباه در ازدواج
دوشنبه 7 آذر 1390 04:05 ب.ظنوع مطلب :روانشناسی ازدواج ،

در زندگی که ما انسانها میکنیم شاید تصوراتی اشتباه از زندگی مشترک داشته باشیم و یا دلایلی اشتباه برای زندگی مشترک خود بیاوریم.
در اینجا به بررسی اینگونه موارد میپردازیم
1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:
وقتی وضعیت در خانهی پدری، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب میشود.
تعجبی ندارد که خیلیها این راه گریز را انتخاب میکنند؛ اما بهطور معمول، این مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه میاندازد. یکی دو سال دیگر در خانهی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهید، چون آن وقت ممکن است شریک زندگیتان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به طور واقعی، همسر آیندهی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سالهای آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.
3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:
اگر شما شیفتهی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمیکنید، این ملاک مناسبی نمیباشد.
ایدهی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفهی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، بهطور یقین، عقلانی نیست و اشتباه میباشد.
گاهی انگیزهی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلهای اقتصادی و اجتماعی و دلیلهای دیگر است.
برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را میپذیرد. چنین انگیزههایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی میرود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه میسازد.
5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:
هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک میشود که دو نفر که با هم ازدواج کردهاند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کردهاند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.
6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا میشود:
بهطور معمول، اینگونه ازدواجها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایهای برای یک رابطهی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، بهطور مسلم رابطهی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد.
گاهی انگیزهی اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود.
برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامهی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرسهای متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت میگیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا میباشد.
8- ازدواج به دلیل عشق سطحی و زودگذر:
گاهی دو نفر، چنان علاقهای به یکدیگر پیدا میکنند که گمان میبرند به راستی، عاشق هم هستند. وقتی هیجان با سرعت چشمگیری در رابطهها پیش برود، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود، پیش نمیرود؛ زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشته است.صراحت، صداقت و اعتمادی که لازمهی یک رابطهی محکم است، احتیاج به زمان دارد. یک آشنایی سریع، هر چهقدر هم که هیجانآور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار میآورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی، اشتباه میشود. به همین دلیل، ازدواجهایی که در کوتاهمدت اتفاق میافتند، ممکن است خطرهایی را به دنبال خواهند داشت.
بدون شک، یکی از مهمترین عاملهای تحریک کننده برای ازدواج، این است که فرد، خود را پدر یا مادر ببیند و دوست داشته باشد که صاحب فرزندی شود؛ اما آیا به این موضوع آگاهی دارید که قادر هستید از لحاظ تربیتی، عاطفی، اخلاقی و مادی، شرایطی را برای هرچه بهتر تربیت شدن فرزندتان فراهم کنید؟ بیشک روزگار سپری میشود؛ بچهها بزرگ میشوند؛ ازدواج میکنند و به دنبال زندگی خویش میروند.آنگاه است که احساس میکنید باز شما هستید و تنهایی. پس فردی را انتخاب کنید که فقط در فکر این نباشید که با او صاحب فرزند شوید؛ بلکه شخصی باشد که در تمام مراحل زندگی، پا به پای شما، گام بردارد و مونس و همدم واقعیتان باشد.
10- ازدواج فقط به دلیل پایان دادن به دوران نامزدی:
دوران نامزدی دستکم، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم میآورد. تعدادی از افراد در این دوران، متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل میشوند یا در این دوران، متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر میشوند؛ اما با وجود آگاهی به این مسائل، بنا به دلیلهای فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بیآبرویی و از دست دادن حیثیت خود، قلمداد میکنند، تن به ازدواج میدهند.
چنین تجربههایی در زندگی مشترک، بسیار بحرانزا بوده و احتمال جدایی آنان قابل پیشبینی است.
11- ازدواج فقط به دلیل زیبایی ظاهری:
اهمیت جذابیت جسمانی، به عنوان یک عامل مهم در دوستیها و مناسبهای اجتماعی، غیرقابل انکار است. به نظر میرسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیدهتر و ویژگیهای شخصیتی زیباتری هم داشته باشند. به خاطر چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران، مجذوب جذابیت جسمانی هم میشوند، زمانی که اهمیت این عامل در معیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک، بدون توجه به عاملهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ میشود، ضریب خطرپذیری چنین ازدواجهایی نیز به طور طبیعی، بالا خواهد رفت.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: ایده های اشتباه در ازدواج ، ازدواج ، روانشناسی ازدواج ، ازدواج ناموفق ، ازدواج موفق ، دلایل ازدواج ،
اهمیت خانواده
دوشنبه 7 آذر 1390 02:01 ب.ظخانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت
شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط
خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از
همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و
در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده
نقش بزرگی بر عهده دارد.
عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و
جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده ، شغل و تحصیلات
والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ، محل سکونت خانواده ، حجم و
جمعیت خانواده ، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده
وجود دارند، شخصیت فرزند ، سلامت روانی و جسمانی او ، آینده شغلی ، تحصیلی ،
اقتصادی ، سازگاری اجتماعی و فرهنگی ، تشکیل خانواده او و غیره را تحت
تاثیر قرار میدهند.
خانواده و اهمیت آن در دوره کودکی
نوزاد در
خانواده به دنیا میآید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در
این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز میشود و کودک کم کم در
فرآیند رشد و اجتماعی قرار میگیرد. همانطور که روان شناسان معتقدند سالهای
اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحوارهها و
شناختهای کودک از خود ، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد. میزان
سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا
چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد.
کودکانی که در این
سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند به انواع مشکلات
مبتلا میشوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف
نشنیدنهای ساده شروع میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به
بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی میشود. سخت گیری زیاد والدین یا
بیتوجهی آنها ، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای
منطقی و غیر منطقی او ، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد. سلامت خود
خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که میتواند محیط
خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
نیازهای
مرحله نوجوانی دوران حساس است. بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی
که از جنبههای جسمانی و روانی در فرد اتفاق میافتد، ویژگی مشترک و مهم
دیگر آن دوران ، استقلال طلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان میخواهد به
طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد
فاصله بین خود و خانواده میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود.
در
صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد
و همچنین با ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست عملکرد
تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی
خانواده ، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را
از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد
تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی
برخوردار نباشد با گرایش به زمینههای ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای
افراطی و سایر زمینهها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد.
سخت
گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین سهل گیری و آزاد گذاری
آنها فرزند را موجودی سرکش ، طغیانگر و متزلزل بار خواهند آورد. از این
گذشته این دوران ، دوران الگو گیری و همانند سازی و لازم است خانواده
الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در
اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از
نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانوادههایی تعلق دارند که از زندگی
اجتماعی مجزا و بیگانهاند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی
است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و
افراد فعال اجتماعی از داخل خانوادههای سالم بیرون آمدهاند و افراد
ناسالم پرورش یافته خانوادههای ناسالم هستند.
اهمیت خانواده = سلامت خانواده
انحرافات
خانواده ، عدم سلامت روانی خانواده ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از
لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. افراد
پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد
اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت
کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت
خانوادههای آن وابسته است.
لامارک و لوپله و دیگران ، خانواده را
مهمترین کانونی میدانند که جامعه از آن تغذیه میکنند. به این ترتیب فرد
در کنار تأثیری که از اجتماع خود میپذیرد با توشهای که از خانواده خود
دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار میدهد. چنین تأثیراتی
علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی - اجتماعی و
سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند. به این ترتیب به نظر میرسد که اصلاح یک
جامعه ، پیشرفت و ترقی آن از جنبههای مختلف تأثیر اصلاح خانواده ، توجه
افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: اهمیت خانواده ، خانواده ، روانشناسی خانواده ،
اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام
یکشنبه 6 آذر 1390 06:58 ب.ظنوع مطلب :روانشناسی خانواده ،
اسلام از همان ابتدای تولد برنامهها و دستورات خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم فرموده و اجرای آن را بر عهده خانواده قرار داده است. بطوریکه در سراسر دوره کودکی و نوجوانی که مهمترین دوران رشد و تربیت کودک است برنامههای خاص و سفارشهای تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم ، شیر دادن و از شیر گرفتن ، در محبت و مهروزی به کودکان و در رعایت عدالت ، وفای به عهد نسبت به آنها چه در دوره بلوغ و چه در دوره نوجوانی بیان داشته است.
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا میکند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی. (مکارمالاخلاق صفحه 233).
همچنین امام سجاد علیهالسلام در تاکید بر اهمیت شیوه تربیت درست فرزندان میفرمایند: با فرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود. یا اینکه او را چنان تربیت کن که بتواند در کارهای مختلف زندگی با عزت و آرزومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو بوده باشد.
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: به کودکان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید. اسلام علاوه بر تاکیدی که بر نقش تربیتی خانواده قائل است شیوههای مناسب تربیتی را پیش روی خانوادهها قرار میدهد. بطوری که با تاکید بر تکریم و تشویق فرزندان خانواده را از اعمال روشهای تنبیهی باز میدارد.
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: عاقل بوسیله ادب پند میپذیرد و این چارپایانند که جز با زدن تربیت نمیشوند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: خدای رحمت کند کسی را که در نیکوکاری و نیکی به فرزندش کمک کند. سوال شد چگونه فرزند خود را در نیکی کمک بکند؟ فرمود: آنچه در توانایی کودک است و برایش میسر است، از او بپذیرد و آنچه انجام دادنش برای کودک دشوار و طاقت فرساست از او نخواهد و او را به گناه و طغیان و کارهای احمقانه وادار نکند.
اسلام همچنین به موضوع تفاوتهای فردی که مورد توجه روان شناسان است توجه داشته است. از دیدگاه اسلام انسانها از لحاظ ویژگیها ، توانایی و استعدادها متفاوت از یکدیگر هستند. بر این اساس در نظر گرفتن این تفاوتها را نیز در تربیت فرزندان در خانواده دارای اهمیت میداند. از نمونه احادیثی که ذکر شد و هزاران شواهد معتبر دیگر میتوان به نقش اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام پی برد. اسلام سعادت و شقاوت فرد را تحت تاثیر خانواده چه در دوران قبل از تولد و چه بعد از تولد میداند.
اسلام آئین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوان قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی میشناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضا خانواده میشناسد و علائق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش و نشر در جامعه به حساب میآورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعهها تحت ضابطه در آیند چارهای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه درآید و هر گونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی و گسترش به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه در آید.
اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه میداند. نوع تربیت و ارتباطات موجود در خانواده موجد وحدت و منش اجتماعی است. همچنین خانواده را مرکزی سرنوشت ساز در جنبه انحراف و عصیان ذکر کردهاند و از آن جهت که کودک پستیها و دنائتها را در آنجا تجربه کرده و آموخته است. صفات اجتماعی کودک برخاسته از خانواده است. اسلام خواستار نسلی است سالم ، پاک و عفیف و موجد افتخار برای جامعه انسانی. چنین نسلی جز در دامن خانواده سالم نمیتواند تربیت شود. وظیفهای که خانواده در قبال تربیت فرد دارد و نقش مهمی که در این زمینه ایفا میکند در واقع به وظیفه او در قبال تربیت جامعه پیوند میخورد.
بر این اساس اسلام با مد نظر قرار دادن تاثیرات خانواده در تربیت فرزندان ، سلامت اجتماع را در گروی خانواده سالم میداند. خانواده سالم علاوه بر رشد و شکوفایی فرزندان ، تربیت سالمی را که همسران از یکدیگر دریافت میدارند را نیز از نظر دور نگه نمیدارد. خانواده سالم چارچوب امنی برای همسر و فرزندان آنهاست. این چارچوب گسترش یافته چارچوب امن جامعه را فراهم میسازد.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام ، اهمیت خانواده ،
خانواده درمانی
یکشنبه 6 آذر 1390 03:54 ب.ظنوع مطلب :روانشناسی خانواده ،
در
این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها ، کل
خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم
خانواده مور توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدید کننده
مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار
گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی
میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و
عوامل تنشزا را مرتفع ساخت.
تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای 1940 ، 1950 و 1960 برمیگردد. در سال 1938 شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد. در سال 1948 اولین اثر درباره زناشوئی درمانی توسط « بلامتیل من » منتشر شد و مطالعه خانوادههای اسکیزوفرنیک توسط « لایمن » صورت گرفت.
در خلال سالهای 1950 تا 1959 « ناتان آکرمن » رویکرد روان تحلیلی را برای کار کردن با خانوادهها مطرح کرد و « بیتسون » مطالعه الگوهای ارتباط را در خانواده آغاز کرد و « کارل ویته » اولین کنفرانس را درباره خانواده درمانی در سی ایسلند ایالت جورجیا برگزار کرد. اولین نشریه در خانواده درمانی در سال 1961 منتشر شد و شبکه ساز خانواده درمانی در سال 1976 و انجمن خانواده درمانی (AFTA) در سال 1977 شروع به کار کرد.
در خلال سالهای 1980 تا 1989 شیوههای تحقیق در خانواده درمانی متداول شد و رهبران جدیدی در خانواده درمانی ظهور کردند که بسیاری از آنان زن بودند. از سال 1990 به بعد رشد عضویت متخصصان در انجمنهای خانواده درمانی چشمگیر شد. خانواده درمانیهای متمرکز بر راه حل فراگیر شدند و بطور کلی جایگاه عمیقتری بین فنون درمانی حوزه روان شناسی پیدا کرد.
رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ، خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل.
صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آوردهاند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت.
نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و ... هستند که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه میگیرد.
در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش میکند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و ... استفاده میشود.
نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و ... هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.
درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پتهای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابلهای منطقی ، سرمشق دهی و ... استفاده میشود.
سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و ... نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و ... .
خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل
این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و ... استفاده میشود.
از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را میتوان نام برد.
خانوادههایی که از فرایند خانواده درمانی بهره میبرند، عبارتند از: خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانوادههای طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و ... .
خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحیتر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم مییابد.
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: خانواده درمانی ، خانوادههای دارای مشکل ، مشکلات خانواده ، رفع مشکلات خانوادگی ، روان تحلیلی ،
چگونه خاطرات بد را از یاد ببریم؟
یکشنبه 6 آذر 1390 01:50 ب.ظنوع مطلب :موضوعات متفرقه ،
در
تحقیقی که در دانشگاه کلـورادو انـجام گـرفت، مشخص شـد که افراد میتوانند
توانایی سرکوب خاطرات احسـاسی را در خـود ایجاد کنند. ایـن تحقـیق فـعالیـت
مـغز را در افراد تحـت آزمـایش کـه برای سرکوب خاطرات مربوط بـه تصـاویر
منـفی تعلیم دیده بودند، مـی سنجـید و دو مکـانیـزم را در قسـمت جلـو مـغز
نشـان داد. ایـن تحقـیـق مـی تـوانـد بـه متخصصین بـالینـی کـمک کنـد روش
هـای درمانی جدیدی برای آنها که قادر به سرکوب خاطرات ناراحت کننده
خود نیستند و با بیماری های اختلالات استرس، ترس مفرط، افسردگی، اضطراب، و
سندرم وسواس در ارتباط است، ابداع کنند.
محقق این تحقیق می گوید،
"ما در این تحقیق نشان می دهیم که افراد می توانند با تمرین برخی خاطرات
خود را در یک زمان خاص سرکوب کنند. ما تصور می کنیم به مکانیزم های عصبی
آن دست یافته ایم و امیدواریم که این یافته های جدید و تحقیقات آتی، به
رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی در درمان انواع مختلفی از اختلالات احساسی
ختم شود."
"طی مرحله تمرینی این تحقیق، از شرکت کننده ها خواسته شد
40 جفت مختلف تصویر را به ذهن بسپارند که هر جفت از یک صورت انسانی و یک
تصویر اخلال گر مثل یک تصادف اتومبیل، یک سرباز زخمی، یک صحنه قتل وحشیانه،
یا صندلی الکتریکی ساخته شده بود."
بعد از به خاطر سپاری هر جفت،
از شرکت کننده ها خواسته می شد به طریقی خاص به عکسها نگاه کنند و از آنها
MRI گرفته می شد. او می گوید، "فقط تصاویر صورت های انسانی به آنها نشان
داده می شد و این خودشان بودند که می توانستند تصمیم بگیرند به تصویر اخلال
گر فکر کنند یا نکنند."
"اسکن های مغزی گرفته شده طی این تحقیق
نشان دهنده هماهنگی سرکوب حافظه ای بود که در قشر جلویی مغز ایجاد می شود.
تیم تحقیق کشف کرده است که دو قسمت خاص از قشر جلویی مغز، هیپوکامپ و
آمیگدالا، که در یادآوری های تصویری رمزگذازی حافظه و بازیابی، و بازده
احساسی دخیل هستند، در کنار هم برای سرکوبی خاطرات کار می کنند. این نتایج
نشان میدهد که سرکوبی خاطرات، حداقل در افراد غیر-روانپزشکی، تحت کنترل بخش
جلویی مغز، اتفاق می افتد." این تحقیق نشان داده است که شرکت کننده ها روی
خاطرات احساسی خود خوب تسلط داشته اند. و با بستن یک قسمت خاص از آن
خاطرات، کاملاً می توانستند پروسه بازیابی برخی خاطرات خاص را متوقف کنند.
محققان تصور می کنند که سرکوب کردن خاطرات می تواند یک ویژگی کاملاً مثبت
باشد.
خاطرنشان می کنند که، "مشخص نیست که یک خاطره احساسی بسیار
آسیب زا مثل یک تصادف شدید، تا چه حد خود را در مغز انسان نشان می دهد.
مواردی هم وجود دارد که ممکن است فرد برای سرکوب کردن یک خاطره خاص، نیاز
به هزاران بار تمرین دارد."
"بحث خاطرات سرکوفته که روانشناس معروف
دکتر سیگموند فروید نیز روی آن کار کرده است، بحثی بسیار جدال انگیز است.
امروزه بحث زیادی در این مورد وجود دارد که آیا می توان خاطرات سرکوفته را
برای خاطرات خنثی شده استفاده کنیم یا نه."
"تصور می کنم که مهمترین
مسئله دراین زمینه این است که افراد مکانیزم های عصبی مشخصی دارند که به
دانشمندان این امکان را می دهد رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی برای آندسته
از افرادیکه از احتلالات احساسی رنج می برند، کشف کنند."
نوشته شده توسط: پیمان کوره پز | آخرین ویرایش:- | نظرات()
برچسب ها: از یاد بردن خاطرات بد ، خاطرات بد ، چگونه خاطرات بد را از یاد ببریم؟ ،